جدول جو
جدول جو

معنی علی غزنوی - جستجوی لغت در جدول جو

علی غزنوی(عَ یِ غَ نَ)
ابن عثمان غزنوی. مکنی به ابوالحسن. صوفی بود و در سال 465هجری قمری درگذشت. او راست: کشف حجب المحجوب لارباب القلوب، در تصوف. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1494)
ابن ابراهیم بن اسماعیل غزنوی حنفی. ملقب به ناصرالدین. وی مفسر بود و در سال 582 هجری قمری درگذشت. او راست: التکسیر فی التفسیر. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ مَ رِ غَ نَ)
ابن اسحاق بن احمد هندی غزنوی، مکنی به ابوحفص و ملقب به سراج الدین. وی فقیه و از بزرگان حنفیان بوده است. (704- 773 ه. ق). او راست: 1- التوشیح، در شرح الهدایه. 2- زبدهالاحکام فی اختلاف الائمه. 3- الشامل. 4- شرح بدیع النظام. 5- شرح الزیادات. 6- شرح عقیده الطحاوی. 7- شرح المغنی. 8- الغره المنیفه فی ترجیح مذهب ابی حنیفه. 9- الفتاوی السراجیه. (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 199). رجوع به مآخذ ذیل شود: الفوائد البهیه ص 148، الدرر الکامنه ج 3 ص 154، نزههالخواطر ج 2 ص 95، مفتاح السعاده ج 2 ص 58 و کشف الظنون ص 1198 و سایر صفحات
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غُزْ وَ)
ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی. مشهور به غزولی. وی فقیه و اصولی و نحوی و عالم فرایض و شاعر بودو در مکه اقامت داشت و وفات او اندکی پس از سال 860هجری قمری روی داد. او راست: 1- الایجاز اللامع علی جمعالجوامع سبکی. 2- زبده الفرائض. 3- شرف العنوان، مشتمل بر پنج علم. 4- منظومهالحجه علی البهجه، در نحو. (از معجم المؤلفین از الضوءاللامع سخاوی ج 6 ص 51)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَ)
ابن محمد بن علی. مشهور به ابن قصیبه. او راست: 1- استعطاف المراحم و استسعاف المکارم، که در سال 878 هجری قمری آن را تألیف کرد. 2- خالصه عقدالدرر من خلاصه عقدالغرر. 3- الدرالمنظوم فی خلاصهالعلوم، که آن را به نام سلطان محمد فاتح فراهم آورد. 4- طوالع انوار القلوب من مطالع اسرارالغیوب. 5- میزان الاستقامه لاهل القرب والکرامه. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 79 و 1916 و... و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 151 و ج 2 ص 87 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 734 و فهرست الخدیویه ج 7 ص 655)
شافعی. ملقب به علاءالدین. وی پیش از سال 1012 هجری قمری میزیست. او راست: طرف الموافاه و ظرف المکافاه، که آن را به سلطان محمد مراد عثمانی هدیه کرد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن اسماعیل بن یوسف قونوی تبریزی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و متکلم و اصولی و ادیب و صوفی بود. در سال 668 هجری قمری در قونیه متولد شد. سپس به قاهره و از آنجا به دمشق رفت. و امر قضا را در شام عهده دار شد. و در ذی القعده یا شوال سال 729 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست. 1- التعرف لمذهب التصوف للکلابادی. 2- الشافی فی الاصول. 3- شرح الحاوی الصغیرفی فروع الفقه الشافعی. 4- مختصر منهاج الدین للحلیمی فی شعب الایمان. 5- مصنف فی حیاه الانبیاء. و نیز اورا اشعاری است. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: کشف الظنون ج 1 ص 411 و 420 و... هدیه العارفین ج 1 ص 717. الدررالکامنه ص 24. طبقات الشافعیۀ سبکی ص 144. تاریخ ابن وردی ج 2 ص 291. البدایۀ ابن کثیر ج 14 ص 147
ابن صدری قونوی. ملقب به بدرالدین. صوفی بود و در سال 1216 هجری قمری درگذشت. او راست: کشف الاسرار فی شرح الطریقه المحمدیه، در وعظ و ارشاد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ نَ)
ابن حسن بن علی اسنوی مصری شافعی، ملقّب به بدرالدین. وی فقیه بود و در سال 775 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح التعجیز مختصرالوجیز لابن منعه الموصلی، در فروع فقه. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 725)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ دَ)
ابن محمد بن حسین بن عبدالکریم بن موسی بن عیسی بن مجاهد بزدوی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به فخرالاسلام. فقیه و اصولی و محدث و مفسر قرن پنجم هجری بود. وی در حدود سال 400 هجری قمری متولد شد و در پنجم رجب سال 482 هجری قمری درگذشت و در سمرقند دفن گردید. او راست: 1- شرح الجامعالصحیح بخاری. 2- شرح الجامعالکبیر شیبانی، در فروع فقه حنفی. 3- کشف الاستار، در تفسیر. 4- کنزالوصول الی معرفهالاصول. 5- المبسوط، در یازده مجلد. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 192). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: تراجم الاعاجم ص 152. فهرس مخطوطات الظاهریه. تاج التراجم ابن قطلوبغا ص 30. مفتاح السعادۀ طاش کبری ج 2 ص 54. الجواهرالمضیۀ قرشی ج 1 ص 372. الفوائدالبهیۀ لکنوی ص 124. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 112 و سایر صفحات. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 34. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 693
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُ زَ)
ابن فضل مزنی نحوی. مکنی به ابوالحسن. وی در عهد خویش از دانشمندان بزرگ بود که مردم از اطراف برای کسب دانش به سوی او روی می آوردند. او را تصنیفات مفیدی در نحو و صرف است و نیز کتابی در علم ’بسم الله الرحمان الرحیم’ دارد که آن را ’بسمله’ نامیده است. (از معجم الادباء چ قاهره ج 14 ص 98 و چ مارگلیوث ج 5 ص 294)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَ رَ)
ابن حجه الله بن علی بن عبدالله بن حسین بن محمد بن ابراهیم عمر بن حسن مثنی بن حسن السبط (ع) طباطبائی شولستانی غروی نجفی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی. ملقب به محدث و مکنی به ابوالفضائل. رجوع به علی سنجانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَزْ زی)
ابن سالم بن عبدالناصر غزی شافعی. وی ادیب بود و در نظم سخن نیز دست داشت در قدس تحصیل کرد، و در سال 747 هجری قمری درگذشت. او راست: تخمیس البرده. (از معجم المؤلفین از الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 51)
ابن عثمان غزی دمشقی حنفی. ملقب به شرف الدین. وی فقیه بود و در سال 799هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الجواهروالدر. 2- القواعد، در فروع فقه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 148)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَ نَ)
ابن مسعود بن محمود غزنوی. ملقب به بهاءالدوله و مکنی به ابوالحسن. وی عم مسعود بن مودود بود که چون مسعود در صغر سن به سلطنت رسید و کفایت ادارۀ مملکت را نداشت، بزرگان مملکت در ماه رجب سال 440 هجری قمری وی را از سلطنت خلع کرده عمش علی بن مسعود را به سلطنت نشاندند. بهاءالدوله علی، قریب دو سال فرمانروائی کرد و سپس در سال 441 هجری قمری به واسطۀ خروج عبدالرشید بن محمود، از غزنین فرار کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 359) (از معجم الانساب زامباور ص 418) (طبقات سلاطین اسلام ص 259)
لغت نامه دهخدا